سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق


86/11/17 ::  6:20 عصر

تقدیم شد به خواهر خوبم خانم یاسی

یا حق

تنها

در این برهوت گرفتار شده ام؛

حتی خدا هم

مرا به امان خدا رها کرده.

من طفلی

در این آشفته بازاری که گم گشته ام

به دنبال دست مادرم که از دستم رها شده میگردم؛

بی خبر از اینکه

من از هیچ مادری زاده نشده ام.

سرگردانتر از گل قاصدکم

ذره ای غبارم،اسیر گردباد.

به دنبال سپیدار سر به فلک کشیده ای میگردم که هیچگاه کاشته نشده.

آنقدر بدبخت و تنها رها شده ام

که حتی بادی نمی وزد

تا قصهء پریشان حالیم را برایش بگویم.

آه

آه

ای کاش من یک سیگار بودم-

وای که چقدر به این سیگار خوشبخت حسودیم میشود.

خستگی هایم آنقدر روی هم تلمبار شده

که دیگر از رمق افتاده ام؛

تا مغز استخوانم خسته شده.

آنقدر تهی دستم

که حتی هیچ هم در دستانم جا ندارد؛

این بار تهی دستیم

آنقدر سنگین است،

که گرده ام تحمل کشیدنش را ندارد؛

آنقدر تهی دستم-

آنقدر زیاد تهی دستم؛

کاش کسی بود

تا این همه تهی دستی را

با او قسمت می کردم.

افسوس؛

خدا هم

مرا به امان خدا رها کرده
نویسنده : مهدی شیری زاده

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
28943


:: بازدید امروز :: 
0


:: بازدید دیروز :: 
2


:: پیوندهای روزانه::

:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

عشق

:: دوستان من ::

جوک

:: لوگوی دوستان من ::


:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

شعر